سیدحسن تقی‌زاده از جمله رجال سیاسی تاریخ ایران است که فراز و فرودهای زیادی در زندگی شخصی و سیاسی او وجود دارد. تقی‌زاده بر جدایی دین از سیاست تأکید می‌کرد تا حدی که گروهی از علمای نجف از جمله آیت‌الله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی فتوا به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند. تقی‌زاده در سال 1325ه. ق عضو «لژ بیداری ایران» شد. وی پس از مدتی به بالاترین مقام فراماسونری؛ یعنی استاد اعظم می‌رسد. شاید برای شناخت تقی‌زاده هیچ‌چیز بهتر از سرمقاله‌ی خود او در شروع دوره‌ی جدید مجله‌ی کاوه در تاریخ 22ژانویه1920 نباشد. او می‌نویسد: «امروز چیزی که به حدّ اعلا برای ایران لازم است و همه‌ی وطن‌دوستان ایران با تمام قوی باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند سه چیز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا... این است عقیده‌ی نگارنده‌ی این سطور در خط خدمت به ایران: ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس». سایت راسخون تصمیم دارد در راستای وظیفه‌ی اطلاع‌رسانی خود، تعداد محدودی از نوشته‌های وی را در موضوعات مختلف که دارای نکات قابل توجهی است و می‌تواند مورد استفاده‌ی محققان قرار بگیرد، منتشر کند. مقاله‌ی ذیل یکی از مقالات این مجموعه است.

مسترقین مغرب زمین یعنی اروپا و آمریکا آن طبقه از علمائی هستند که فن آنها تحقیق و مطالعه و تتبع علمی در آداب (به معنی اعم) ملل شرقی از زبان و تاریخ و ادیان و عادات و عقاید و اساطیر و آثار مکتوب و منقوش آنهاست و همه عمر آنها به غور و بحث و تدقین و جمع معلومات و اطلاعات در این رشته و استنباط نکات مخفیه و کشف جهات دقیق آن و تکمیل و ترقی و توسعه دادن و بسط علوم مربوطه‌ی به این قسمت از شئون بشری در نژادها و امم شرقی صرف می‌شود.
از سه قرن به این طرف مخصوصاً این علوم مانند همه فنون دیگر دنیا با مداومت مستمر در تحقیق و بحث ترقی فوق‌العاده کرده است و اینک علمای بزرگی در همه ممالک مغرب در این رشته تخصص داشته و تعلیم و تدریس می‌کنند و در هر یک از دارالعلوم‌های ممالک مغرب کرسی‌های مخصوصی برای هر شعبه از علوم شرقی وجود دارد و استادانی برای زبان و تاریخ و ادیان و آداب چین و هند و عالم اسلامی عربی و اقوام ترکی و مالائی و مغولی و مانچوئی و یهود و اقوام افریقائی و غیره و غیره مشغول تعلیم و تحقیق و تصنیف هستند.
مثلاً برای زبان عربی قدیم و جدید و عبرانی و آرامی و سریانی و بابلی و آشوری و فنیقی و اوگاریت و غیره که آنها را زبانهای سامی می‌گویند، استادانی هستند که غالباً هم یک استاد برای چهار زبان اولی و یکی برای السنه‌ی قدیمه‌ی آخری تخصص و کرسی مخصوص دارد.
برای زبان و تاریخ و دین قدیم مصر اساتیدی هستند که آنها را فرنگی‌ها اژیپتولوگ (یعنی مصرشناس) گویند. و همچنین استادانی برای زبان و تاریخ و غیره چین و اقوام نزدیک به آن به عنوان چین‌شناس (سینولوگ Sinologue) وجود دارد. از همین قرار برای السنه‌ی قدیم و جدید و تاریخ اقوام ترکی و لغات و تاریخ و ادیان و اساطیر هند و هکذا، که عده‌ی این رشته‌ها و شعبه‌ها وقتی که زبانهای قدیم و جدید ارمنی و گرجی و سومری و ختی و غیره و غیره را نیز بشماریم بسیار زیاد می‌شود استاتیدی وجود دارد و از آن جمله یک شعبه هم مخصوص زبان فارسی و گاهی به علاوه‌ی کردی و پشتو و بلوچی است و شعبه‌ی دیگری برای زبانهای قدیم ایرانی از اوستائی و فرس قدیم و پهلوی (پارتی) و پارسیک (پهلوی معروف) و سغدی و ختنی است که این چهارتای آخری را با اشکال مختلف آن مانند فارسی مانویان آسیای مرکزی زبانهای ایرانی میانه می‌گویند و اغلب زبان اوستی قفقاز شمالی را نیز با آنکه هنوز زنده است اساتید این رشته تحقیق و مطالعه می‌کنند.
این مقدمه‌ی مختصر برای بیان علم استشراق یا شرق‌شناسی بود که رشته‌ی کار این طبقه از دانشمندان جهان برای عامه و مردمی که خبرت خاصی در این امر ندارند اندکی روشن گردد.
چنانکه همه ارباب فنون مختلفه در عالم از هر قبیل برای مبادله‌ی افکار و تحقیقات مخصوص خود در رشته‌ی خاص خویش از گاهی به گاهی یک مجمع بین‌المللی در نقطه‌ای از نقاط ممالک مختلف به تفاوت تشکیل می‌دهند و از مقر اصلی خویش به آن مجمع مسافرت نموده و قریب یک هفته یا بیشتر در آنجا مذاکره نموده و مقالات و خطابه‌هائی در موضوع خاصی از رشته‌ی خود مشتمل بر تحقیق جدیدی یا کشفی تازه خوانده به اطلاع همکاران خارجی خود در آن فن می‌رسانند و همچنانکه علمای شعب مختلف علم طب و ارباب فن حکمت طبیعی (فیزیک) و کیمیاء (شیمی) و نجوم و طبقات الارض و جغرافیا و علم گیاه‌شناسی و حیوان‌شناسی و غیره و غیره از تمام علوم عالم هر طبقه مجامع بین‌المللی (که به اصطلاح اروپائی کنگره نامیده می‌شود) تشکیل می‌دهند و در هر دوره سه ساله یا پنجساله یا ده ساله آن را با تغییر محل مجمع تکرار می‌کنند؛ مستشرقین دنیا نیز همانطور هر چند سال یک مجمع بین‌المللی برای اجتماع علمای آن فنون ترتیب می‌دهند که گاهی با پنج سال فاصله تشکیل می‌شد و در ازمنه‌ی اخیره هر سه سال یکبار منعقد می‌شود و آخرین مجمع بین‌المللی مستشرقین که بیست و دومین مجمع از این قبیل بود در سه سال قبل از استانبول تشکیل شد.
در این مجامع بین‌المللی گاهی بعضی از ایرانیان دانشمند یا فقط علاقه‌مند به این رشته هم حضور داشتند و گاهی اصلاً کسی از ایران اشتراک نکرده است. در نوزدهمین مجمع بین‌المللی مستشرقین که در 19 سال قبل در شهر رم پایتخت ایطالی منعقد شد اینجانب که بهره‌ی معتنی بهی از این علوم نداشته ولی بسیار علاقه‌مند به آن هستم به سمت نماینده از طرف ایران حضور پیدا کرده و اشتراک نمودم و خطابه‌ای نیز مبنی بر بعضی آداب در ایران قدیم که تهیه کرده بودم خواندم.
مجمع بین‌المللی بیست و سوم مستشرقین امسال بنا بود در شهر کمبریج (انگلیس) تشکیل شود و این دعوت بر طبق مرسوم مقرر در مجمع قبل (در استانبول) به عمل آمده بود علیهذا از چندین ماه قبل و در واقع از اوائل سال جاری هیئتی برای تربیت کارهای تشکیل مجمع در انگلستان انتخاب شد و مشغول به تهیه‌ی همه مقدمات لازمه‌ی کار و از آن جمله ارسال دعوتنامه‌ها به علاقه‌مندان امر در ممالک مختلفه‌ی عالم شدند. از ایرانیان ساکن ایران تا آنجا که من اطلاع دارم اینجانب و آقای دکتر یارشاطر را رسماً دعوت کرده بودند و گمان می‌کنم علاوه بر دعوتی که از دانشگاه طهران به عمل بود از بعضی افراد دیگر هم شاید دعوتی شده بود. حضور آقای مجید موقر و آقای مسعود فرزاد که در مجمع تشریف داشتند نشانه‌ی وصول دعوتی به آنها بود.
ضمناً در نتیجه‌ اقداماتی که در مجمع بین‌المللی استانبول برای به وجود آوردن مجموعه‌ی کامل و جامعی از کل آثار مکتوب ایران از قدیمترین ادوار به این طرف از قبیل کتیبه‌‎ها و الواح و طومارها و غیره و غیره به عمل آمده و تصمیم رسمی برای این کار شده بود، شورائی برای اجرای این منظور انتخاب شده بود و آن شورا که مرکب از معروفترین ایران‌شناسان درجه‌ی اول دنیا بود به تهیه‌ی مقدمات این کار پرداخته و وعده‌ی مساعدت مالی هم از یونسکو گرفته بود و قرار اولین اجتماع رسمی شورا را در جنب مجمع بین‌المللی مستشرقین منعقد در کمبریج و مقارن جلسات آن جمع داده بودند و باز اینجانب و آقای دکتر یارشاطر را به اشتراک در آن شورا دعوت کرده بودند که قبول کرده بودیم.
اولیای دولت نیز که از این دعوت مجمع بین‌المللی و شورا از ما اطلاع یافتند در این باب مساعدت لازم فرمودند و در واقع ما را به سمت نماینده‌ی ایران در مجمع تعیین نمودند. دانشگاه تهران هم جداگانه همین کار کرد و از جانب خود ما را رسماً نمایندگی داد و ما در روز 17 مرداد ماه سال جاری با طیاره عازم مقصد گردیده و روز بعد عصری وارد لندن شدیم و پس از چندی روزی تهیه‌ی مقدمات کار روز 29مرداد به کمبریج رفتیم و بلافاصله در جلسات مجمع شرکت نمودیم.
تفصیل ترتیب کار مجمع و تقسیمات و اعمال روزانه‌ی آن محتاج شرحی طولانی است. فقط همین قدر شاید کافی است که گفته شود برای تنظیم جریان کار و تسهیل آن جلسات به شعب مختلف تقسیم شد و برحسب نوع فن مربوط شعبه‌ای ایجاد نموده بودند. مثلاً در شعبه‌ی مصرشناسی که هر روز جلسات مرتبی از دانشمندان آن رشته و علاقه‌مندان به آن داشت خطابه‌هائی به ترتیب خوانده می‌شد و همچنین در شعبه‌ی هندشناسی و ترک‌شناسی و چین‌شناسی و هکذا و این خطابه‌ها و تقسیم آن به اشخاص و تعیین وقت هر یک قبل از تشکیل مجمع تنظیم شده بود که همه روزه از ساعت نُه صبح تا یک بعد از ظهر و از ساعت سه تا شش دوام داشت و از آن جمله شعبه‌ی اسلامی چون مواضیع و اشتراک کنندگان آن زیاد بود بر دو شعبه‌ی فرعی تقسیم شده بود و هر دو شعبه از صبح تا غروب دائر بود. شعبه‌ی ایرانی که شامل فنون مربوط به ارمنی‌ها و زبان و تاریخ آن قوم نیز بود و به همان قرار هر روز صبح و عصر منعقد بود و هر کدام از شعبه‌ تحت اداره یا ریاست یک دانشمند متخصص آن فن انعقاد می‌یافت و علی‌الرسم این رؤساء از اهل مملکت انعقادگاه مجمع است و در اینجا رئیس همیشه انگلسی بود لکن آن رئیس محض احترام به سایرین غالباً ریاست و اداره‌ی عملی شعبه را به یکی از خارجیان محترم و مقدم‌وا می‌گذاشت و خود نیز حاضر و شاهد بود.
ما اغلب اوقات خود را در مجمع بین‌المللی به حضور در شعبه‌ی ایرانی و اسلامی گذراندیم و نادراً به یکی از شعبه‌های دیگر نیز در مواقعی که در موضوع مورد علاقه‌ی ما مطرح بود رفتیم. در یکی از روزهای جلسات شعبه‌ی ایرانی نیز ریاست جلسه را به اینجانب واگذار کردند. رئیس دائمی و اصلی شعبه‌ی ایرانی آقای استاد هنینگ علامه‌ی ایران‌شناس معروف بود که اگرچه اصلاً آلمانی است حالا بیش از شانزده سال است که استاد زبانهای ایران قدیم در مدرسه‌ی دارالعلوم شرقی لندن است.
علاوه بر جلسات مرتب شعبه‌ها، گاهی هم (دوبار) جلسه‌ی بزرگی از مقدمین اعضاء برای امور سیاسی تشکیل می‌شد و چند بار هم شب یا عصر ضیافتهای عمومی برای همه اعضای مجمع از طرف انجمن آسیائی انگلیس و شهردار کمبریج و دانشکده‌ی علوم شرقی کمبریج و دولت ترتیب داده شد.
ضمناً در این اثنا روزی هم جلسه‌ی شورای تدوین آثار مکتوب ایران جداگانه در تحت ریاست آقای هنینگ تشکیل شد. از قریب 12 نفر از ایران‌شناسان درجه‌ی اول دنیا که برای اشتراک در تصنیف مجموعه‌ی سابق‌الذکر دعوت شده و همه قبول کرده بودند دو سه نفر نتوانسته بودند بیایند ولی وعده‌ی همکاری در خود کار داده بودند.
اینجانب نیز چنانکه ذکر شد به سمت عضو این شوری دعوت شده بودم و آقای دکتر یارشاطر را نیز به عضویت انتخاب کردند و به علاوه ایشان را برای منشی‌گری (سکرتر) دائمی شورا در ایران نامزد کرده و کار تهیه‌ی قسمتهائی را که لازمست در ایران جمع شود به عهده‌ ایشان گذاشتند.
در این جلسه شورا تصمیمات متعددی نسبت به ترتیب کار و تقسیم عمل و تصدی اقسام مختلف اتخاذ شد و مطلب عمده و مهم تدارک وجه لازم برای مخارج کار بود و اگرچه یونسکو تعهد کمکی هر ساله نموده بود آن مبلغها به هیچ وجه کافی و وافی به مقصود نبود. پس اینجانب به عنوان نماینده‌ی ایران کمکی را که اعلیحضرت همایونی وعده فرموده بودند و مبلغ عطیه‌ی ملوکانه را که دو هزار لیره بود به شورا اعلام نمودم که اثر فوق‌العاده خوبی کرد و بسیار موجب تشکر و ثنا و امتنان دانشمندان گردید و قطعنامه‌ای صادر کردند که در آن به جلسه‌ی بزرگ اساسی مجمع بین‌المللی توصیه شد که از طرف مجمع رسماً اظهار تشکر و قدرشناسی از این عطیه بشود و در نتیجه جلسه‌ی مجمع با حضور اینجانب به تاریخ 27 ماه اوت 1954 مسیحی قطعنامه‌ی رسمی در این باب تصویب نمود. علاوه بر این عطیه، اینجانب خبر مسرت‌بخش مکرمت و مرحمت اولیای دولت علیه را مبنی بر اعطای بیست هزار لیره‌ی انگلیسی برای کمک در انجام کار تدوین مجموعه‌ی که به موجب تصویب نامه هیأت وزراء مورخه‌ی 19 تیرماه سال جاری رسماً وعده شده به اطلاع شورا رساندم و این خبر بسیار خوش هم زاید‌الوصف مورد امتنان و خرسندی شورا واقع گردید. همچنین وعده جناب اشرف آقای حاج مخبر‌السلطنه‌ی هدایت را مبنی بر اعطای ده هزار تومان برای کمک به این کار باز به شورا اعلام نمودم و از این علاقه‌مندی مقامات عالیه و رجال محترم مملکتی که آثار مکتوبه‌ی تدوین شدنی مال آنست خیلی امیدوار و به انجام عملی منظور بزرگ دلگرم گردیدند.
در خاتمه‌ی جلسه شورا به پیشنهاد ایران‌شناس معروف و نامدار سوئدی شورا اینجانب را افتخار ریاست افتخاری بخشیده و به این سمت انتخاب نمود.
در جلسات مجمع بین‌المللی البته همه اعضای حاضر که بالغ بر نهصد و چهل نفر بودند بیاناتی نکرده و خطابه‌ای نخواندند فقط قریب 350 نفر از علماء بیاناتی نمودند که سهم هر کدام قریب 20 دقیقه یا کمتر بود و پس از خطابه هر کدام بحثها یا انتقاداتی از طرف حاضرین به میزان پنج دقیقه یا قدری بیشتر اجازه داده می‌شد. از جمله از ایرانیان آقای موقر خطابه‌ای راجع به سکه‌شناسی خواند و آقای فرزاد شرحی راجع به تأثیر سرودن مولوی در احوال شخص مولوی بیان نمودند که موجب استفاده شد.
در اثنای انعقاد جلسات مجمع بین‌المللی مستشرقین به اقدام بعضی از زعمای دانشمندان از مسلمین اقدامی به تشکیل جلسه‌ای برای مذاکره راجع به اتحادیه‌ی بین‌المللی دانشمندان مسلمین برای نشر آثار مهمه‌ی علوم اسلامی که اساس آن در موقع انعقاد مجمع سابق بین‌المللی مستشرقین در استانبول گذاشته شده بود به عمل آمد و بنابراین در روز 25 ماه اوت ساعت 4 بعد از ظهر این جلسه تحت ریاست اینجانب انعقاد یافت.
در این جلسه جناب عبدالوهاب پاشا از تونس و استاد محمد شفیع از لاهور (پاکستان) و استاد زکی ولیدی طوغان از استانبول و استاد عثمان توران از آنقره و استاد سامی دهن از دمشق و دکتر سلیمان مصطفی زالیس از تونس و دکتر مهدی از بغداد و چندین نفر از مستشرقین معروف اروپائی مانند استادان کاله آلمانی و کامرس آلمانی و شیل آلمانی و کوان انگلیسی و گومز اسپانیائی و دنلوپ انگلیسی و ماسه از پاریس شرکت جستند.
ابتدا از گزارش اقدامات سه سال گذشته و تدوین اساسنامه و قبول شدن این اتحادیه به سمت سازمان عضو اتحادیه‌ی بین‌المللی مستشرقین سخن به میان آمد، بعد در بعضی اصلاحات اساسنامه بحث شد و ایجاد یک هیأت اجرائیه کوچک و دارالانشاء و هیأت اجرائیه بزرگتر و یک دفتر دائمی کار تصویب گردید. این دفتر متصدی نشریات اتحادیه و کتابخانه و فهرست کردن نسخ خطی کتب اسلامی در تمام دنیا و فهرست رجال اسلامی و غیره خواهد بود. هیأت اجرائیه مرکب از هفت نفر از دانایان مسلمین و سه نفر از دانشمندان اروپائی انتخاب شد که از آن جمله بود استاد ماسینیون فرانسوی معروف.
در خاتمه باید بگویم که آقای دکتر یارشاطر دانشیار السنه‌ی قدیم ایرانی در دانشگاه تهران که همکاری اینجانب را در این مسافرت داشتند بهترین و شایسته‌ترین شخص برای این کار بودند و در انجام وظیفه و اشتراک در مجامع و بحث و تحقیق نهایت لیاقت را به خرج دادند و باعث روسفیدی و سرافرازی بودند.
بعد از عودت از مسافرت و ورود به طهران در بعضی جراید ملاحظه شد داستانی از نطق یک مستشرق روسی راجع به اسلام با نسبت وقوع آن نطق در مجمع بین‌المللی مستشرقین کمبریج حکایت شد، که ادعا می‌شود در آن نطق نسبت به دین اسلام و مؤسس آن توهین و طعن شده است. این قصه به عنوان نقل و ترجمه از یک مقاله‌ی عربی منتشر در مصر در اینجا انتشار یافته و آن مقاله‌ی عربی که مدعی وقوع چنین واقعه یعنی طعن مستشرق روسی نسبت به اسلام است. به عبدالرحمن بدوی مصری صاحب تألیفات معروف نسبت داده شده است. حتی قطعاتی از عین خطابه‌ی اصلی به انگلیسی به نقل از جراید انگلیسی درج شده است.
این نوع مطالب بر فرض وقوع و صحت آن با آنکه موجب خیلی تأسف و تأثر می‌شود مستقیماً ربطی به موضوع ما یعنی انجمن بین‌المللی مستشرقین نمی‌داشت اگر نه آن بود که ما ایرانیها هم در کمبریج بودیم و اگر در حضور ما واقع می‌شد مقتضی بحث و احتجاجی از جانب ما می‌شد. چون اینجانب مطلقاً هیچ خبری نه شهودی نه غیابی از این امر نداشتم و در کمبریج هم چنین چیزی نشنیدم و فقط در طهران در جراید فارسی چنان داستانی دیدم قدری دقت در این کار نمودم و در صدد تحقیق به قدری که ممکن بود برآمدم ولی اثری از این مطلب نیافتم.
در دست من دو دفتر چاپی از مجمع بین‌المللی مستشرقین که یکی شامل اسامی کل دعوت‌شدگان به مجمع بین‌المللی به ترتیب حروف تهجی است و مشتمل بر 861 اسم است. این فهرست ابتدائی دعوت شدگان است ولی ظاهراً به تدریج عده بالا رفت که بنابر آنچه گفته می‌شد 940 نفر حضور داشتند با آنکه عده‌ای هم از همان دعوت‌شدگان اولی و شاید ربع یا خمس آنها حاضر نشدند. در این دفتر و فهرستهای متمم اصلاً اسم شخصی به نام آبلایف که صاحب مقاله‌ی مصری نسبت خطابه‌ی مورد شکایت را به او داد وجود ندارد (اگر چه اسمی به املای بلیانف دیده می‌شود). دفتر دیگر مشتمل بر تمام خطابه‌های ایراد شده در مجمع بین‌المللی از روز اول تا آخر است با اسامی ناطقین و مشتمل بر 371 اسم ناطق و موضوع خطابه است و در میان همه‌ی این اسامی نه تنها ناطقی به اسم آبلایف نیست بلکه اصلاً خطابه‌ای راجع به اسلام نبود جز خطابه‌ی آقای ویلیام وات به اسم آبلایف نیست بلکه اصلاً خطابه‌ای راجع به اسلام نبود جز خطابه‌ی آقای ویلیام وات در باب «مجهولات ما در باب حیات و عصر حضرت رسول» که ابداً ارتباطی و شباهتی با بیانات منسوب به مستشرق روسی نداشت. پس هیچ نوع اثری از آن داستان منقول از آقای بدوی به دست نیامد و حتی از حضور آقای بدوی در کمبریج اطلاعی نیافتیم و اگر چه اسم او در فهرست ابتدائی دعوت شدگان ثبت است چون هیچ ملاقاتی در مجامع با ایشان دست نداد ممکنست اصلاً به کمبریج نیامده باشند.
این موضوع خیلی مایه‌ی تعجب بلکه حیرت بود و تصور اینکه تمام قصه از اول تا آخر با نام و نشان مجعول و بی‌اساس و افسانه است هم سهل نبود، ولی گمان می‌‎کنم عاقبت این معما حل گردید از این قرار که یکی از جراید طهران اخیراً متن اصلی مقاله‌ی عبدالرحمن بدوی را که به زبان فرانسه نوشته نشر و جزئیات دیگر مطلب را مشروحاً بیان و درج کرد. آنچه از آن مقاله و شرح ضمیمه (اگر مندرجات آن صحیح بوده باشد) معلوم می‌شود اینست که یک مجمع دیگری غیر از مجمع بین‌المللی مستشرقین بعد از انقضای این مجمع اخیر در 28 ماه اوت انعقاد یافته است و منظور از آن مجمع بحث در «ادیان و سنن دینی کشورهای مشرق زمین» و تتبع و تحقیق در آنها بوده است. واضح است که موضوع این مجمع ارتباطی به کار مستشرقین که کار آنها بیشتر بحث در زبانها و تاریخ اقوام شرقی بود ندارد. در آن مقاله گفته می‌شود که در این مجمع (بحث در ادیان) از کشورهای اسلامی فقط نمایندگان مصر شرکت داشتند که هیأتی به ریاست همین آقای عبدالرحمن بدوی در آنجا حضور به هم رسانیده بودند. چنانکه معلوم است در مجمع بین‌المللی مستشرقین نمایندگانی از همه ممالک اسلامی از ترکیه و سوریه و لبنان و تونس و پاکستان و ایران حضور داشتند و قطعاً اگر سخنی بر ضد اسلام و پیغمبر اسلام گفته می‌شد نمایندگان متدین پاکستان و تونس و غیره خیلی بیشتر از آقای بدوی به هیجان می‌آمدند و مطلب به خاموشی نمی‌ماند. علاوه بر این آقای بدوی در مقاله‌ی ما نحن فیه از اول تا آخر همه جا از رساله‌ی چاپی بلایف حرف می‌زند و می‌گوید وقتی که ترجمه آن رساله را «خواندم» حیران و مبهوت شدم. بنابراین خود او در موقع ایراد خطابه حضور نداشته و فقط رساله‌ی چاپی را [که] متضمن ترجمه‌ی انگلیسی مقاله‌ی شخص روسی بوده خوانده است.
به هر حال معلوم شد مجمعی برای بحث در ادیان منعقد بوده و بعضی از اعضای روسی آن بیاناتی به روسی در آنجا کرده یا اصلاً نکرده و آنچه را قبلاً تهیه و چاپ کرده بودند به زبان روسی و ترجمه‌ی انگلیسی توزیع کرده‌اند و این مجمع پس از انقضای کنگره‌ی بین‌المللی مستشرقین عالم در کمبریج بوده که در 21 ماه اوت (نه در 28 آن ماه) تشکیل شد و در 28 خاتمه یافت و در آن از غالب ممالک اسلامی نمایندگانی بودند که عده‌ی آنها (از روی صورت چاپی مدعوین) 51 نفر بودند و اگر هم بعضی حاضر نبودند لااقل چهار خمس مدعوین آنجا بودند و اگر در مجموع بین‌المللی مستشرقین و خصوصاً شعبه‌ی تتبعات اسلامی آن چنان سخنانی مخالف عقاید مسلمین گفته شده بود لابد تنها حمیت اسلامی یک نفر (آقای عبدالرحمن بدوی که فن او هم بالخاصه موضوعات اسلامی نیست) به جوش نیامده و لااقل ده بیست نفر دیگر هم متأثر و متهیج می‌شدند که چنین چیزی شنیده شد. پس با قرائن مذکور وقوع چنان مذاکراتی منافی اصول اسلامی در مجمع معروف بین‌الملل مستشرقین به غایت مستبعد به نظر می‌آید والله اعلم.

توضیحات

مالائی - اقوامی که در جزایر مالزی در جنوب شرقی آسیا زندگی می‌کنند.
مانچوئی - از اقوام تونگوز که در منچوری در شمال شرقی چین به سر می‌برند و عده‌ی آنان امروز تقلیل کلی یافته است.
آرامی - از زبانهای سامی است که زمانی در آسیای غربی رواج فوق‌العاده داشته و هزوارشهای پهلوی از یکی از لهجه‌های آن اقتباس شده.
اوگارت (Ugarite)- یکی از زبانهای قدیم سامی از شعبه‌ی کنعانی.
ختی - در اصطلاح امروز یکی از قدیمترین زبانهای هند و اروپائی است که مردم مغرب زمین آن را Hittite می‌نامند و آثار آن در آسیای صغیر به دست آمده. قوم ختی در هزاره‌ی دوم قبل از میلاد به تشکیل امپراطوری مقتدری موفق شدند. این اسم اصلاً نام قوم قدیمتری بود که در همان آسیای صغیر ساکن بودند و هند و اروپائی نبودند و قوم هند و اروپائی به اصطلاح هیتی (ختی) پس از استیلاء بر مسکن ختی‌های حقیقی اصلی جای آنها را گرفتند. اسم حقیقی قوم هند و اروپائی به اصطلاح ختی نسائی بوده است.
پشتو- زبان محلی افغانستان است که از زمره دسته شرقی زبانهای ایرانی است.
سغدی - از زبانهای ایرانی شرقی است که در سغد قدیم بدان سخن می‌گفته‌اند و زمانی در آسیای وسطی رواج فوق‌العاده داشته و اخیراً آثار متنوعی از آن بخصوص در کاوشهای تو رفان به دست افتاده. زبانی که در دهکده کوچک لغیوب رایج است ظاهراً بازمانده‌ی زبان سغدی است.
ختنی - از زبانهای دسته‌ی ایرانی شرقی است که اخیراً آثاری از آن به دست آمده و با سغدی و استی نزدیک است. آثار عمده‌ی این زبان آثار بودائی است.
اوستی - یکی از زبانهای ایرانی شرقی است که در قسمتی از قفقاز رائج است و زبان قوم آس است و دو یا سه لهجه دارد و اصلاً زبان آن دسته از سکاهاست (آلان‌ها) که به قفقاز کوچیدند.
منبع مقاله:
تقی‌زاده، سید حسن، (1393)، مقالات تقی زاده (جلد سیزدهم)، تهران: انتشارات توس، چاپ اول.